سخنی با دوستان خود

می خواهید برای خودتان کشف خدا شبیه چیست و چگونه خدا می خواهد شما را به زندگی می کنند?

مانند اکثر مردم به این اکتشافات در گروه با دوستان خود. برخی از سوالات به بحث خود را شروع اینجا هستید


    

کشف معنوی جامعه #4

مراقبت از یکدیگر

1. این هفته برای چه چیزی می توانید خدا را شکر کنید؟ (چه اتفاق خوبی در این هفته رخ داد؟)

2. با چه مسئله ای در حال حاضر درگیر هستید و ما چگونه می توانیم به شما کمک کنیم ؟ (چه کاری و یا چه چیزی در این هفته خوب جلو نرفت؟)

مسئولیت پذیری

3. چگونه کتاب مقدس و یا داستانی را که جلسه قبل با هم مطالعه کردیم در زندگی خود اعمال کردید؟

4. درسی را که جلسه قبل یاد گرفتید با چه کسی در میان گذاشتید و نتیجه آن چه بود؟

5. چه نیازهای شما در جامعه در هفته گذشته دست پیدا کرد؟

کشف

6. از یک نفر بخواهید که کل پاراگراف را یکجا بخواند.

7. از یکی از اعضای گروه بخواهید که در مورد آن صحبت کند و توضیح دهد.

8. از گروه سوال کنید که آیا مطلبی را به آن اضافه کردند و یا مطلبی را از قلم انداختند و یا حذف کردند؟

پدایش ۲۲:۱-۱٩

۱  و واقع‌ شد بعد از این‌ وقایع‌، كه‌ خدا ابراهیم‌ را امتحان‌ كرده‌، بدو گفت‌: «ای‌ ابراهیم‌!» عرض‌ كرد: «لبیك‌.»
۲  گفت‌: «اكنون‌ پسر خود را، كه‌ یگانۀ توست‌ و او را دوست‌ می‌داری‌، یعنی‌ اسحاق‌ را بردار و به‌ زمین‌ موریا برو، و او را در آنجا، بر یكی‌ از كوههایی‌ كه‌ به‌ تو نشان‌ می‌دهم‌، برای‌ قربانی‌ سوختنی‌ بگذران‌.»
۳  بامدادان‌، ابراهیم‌ برخاسته‌، الاغ‌ خود را بیاراست‌، و دو نفر از نوكران‌ خود را با پسر خویش‌ اسحاق‌، برداشته‌ و هیزم‌ برای‌ قربانی‌ سوختنی‌ شكسته‌، روانه‌ شد، و به‌ سوی‌ آن‌ مكانی‌ كه‌ خدا او را فرموده‌ بود، رفت‌.
۴  و در روز سوم‌، ابراهیم‌ چشمان‌ خود را بلند كرده‌، آن‌ مكان‌ را از دور دید.
۵  آنگاه‌ ابراهیم‌، به‌ خادمان‌ خود گفت‌: «شما در اینجا نزد الاغ‌ بمانید، تا من‌ با پسر بدانجا رویم‌، و عبادت‌ كرده‌، نزد شما بازآییم‌. »
٦  پس‌ ابراهیم‌، هیزم‌ قربانی‌ سوختنی‌ را گرفته‌، بر پسر خود اسحاق‌ نهاد، و آتش‌ و كارد را به‌ دست‌ خود گرفت‌؛ و هر دو با هم‌ می‌رفتند.
٧  و اسحاق‌ پدر خود، ابراهیم‌ را خطاب‌ كرده‌، گفت‌: «ای‌ پدر من‌!» گفت‌: «ای‌ پسر من‌ لبیك‌؟» گفت‌: «اینك‌ آتش‌ و هیزم‌، لكن‌ برۀ قربانی‌ كجاست‌؟»
٨  ابراهیم‌ گفت‌: «ای‌ پسر من‌، خدا برۀ قربانی‌ را برای‌ خود مهیا خواهد ساخت‌.» و هر دو با هم‌ رفتند.
٩  چون‌ بدان‌ مكانی‌ كه‌ خدا بدو فرموده‌ بود، رسیدند، ابراهیم‌ در آنجا مذبح‌ را بنا نمود، و هیزم‌ را بر هم‌ نهاد، و پسر خود، اسحاق‌ را بسته‌، بالای‌ هیزم‌، بر مذبح‌ گذاشت‌.
۱۰  و ابراهیم‌، دست‌ خود را دراز كرده‌، كارد را گرفت‌ تا پسر خویش‌ را ذبح‌ نماید.
۱۱  در حال‌، فرشتۀ خداوند از آسمان‌ وی‌ را ندا درداد و گفت‌: «ای‌ ابراهیم‌! ای‌ ابراهیم‌!» عرض‌ كرد: «لبیك‌.»
۱۲  گفت‌: «دست‌ خود را بر پسر دراز مكن‌، و بدو هیچ‌ مكن‌، زیرا كه‌ الا´ن‌ دانستم‌ كه‌ تو از خدا می‌ترسی‌، چونكه‌ پسر یگانۀ خود را از من‌ دریغ‌ نداشتی‌.»
۱۳  آنگاه‌، ابراهیم‌، چشمان‌ خود را بلند كرده‌، دید كه‌ اینك‌ قوچی‌، در عقب‌ وی‌، در بیشه‌ای‌، به‌ شاخهایش‌ گرفتار شده‌. پس‌ ابراهیم‌ رفت‌ و قوچ‌ را گرفته‌، آن‌ را در عوض‌ پسر خود، برای‌ قربانی‌ سوختنی‌ گذرانید.
۱۴  و ابراهیم‌ آن‌ موضع‌ را «یهوه‌ یری‌» نامید، چنانكه‌ تا امروز گفته‌ می‌شود: «در كوه‌، یهوه‌، دیده‌ خواهد شد. »
۱۵  بار دیگر فرشتۀ خداوند ، به‌ ابراهیم‌ از آسمان‌ ندا در داد
۱٦  و گفت‌: « خداوند می‌گوید: به‌ ذات‌ خود قسم‌ می‌خورم‌، چونكه‌ این‌ كار راكردی‌ و پسر یگانۀ خود را دریغ‌ نداشتی‌،
۱٧  هر آینه‌ تو را بركت‌ دهم‌، و ذریت‌ تو را كثیر سازم‌، مانند ستارگان‌ آسمان‌، و مثل‌ ریگهایی‌ كه‌ بر كنارۀ دریاست‌. و ذریت‌ تو دروازه‌های‌ دشمنان‌ خود را متصرف‌ خواهند شد.
۱٨  و از ذریت‌ تو، جمیع‌ امتهای‌ زمین‌ بركت‌ خواهند یافت‌، چونكه‌ قول‌ مرا شنیدی‌.»
۱٩  پس‌ ابراهیم‌ نزد نوكران‌ خود برگشت‌. و ایشان‌ برخاسته‌، به‌ بِئَرشَبَع‌ با هم‌ آمدند، و ابراهیم‌ در بئرشبع‌ ساكن‌ شد.

Read More

نرم افزار

9. وقتی همه پاراگراف ها تمام شد از یکی از افراد گروه بخواهید که کل مطلب را از حفظ بگوید و از بقیه افراد گروه بخواهید که اشکالات او را برطرف کنند.

10. این متن خوانده شده چه مطلبی در مورد خدا به ما می گوید؟

11. این متن خوانده شده چه مطلبی در مورد مردم به ما می گوید؟

برنامه ریزی

12. اگر این مطلب خوانده شده صحت دارد، ما طبق آن کدام یک از رفتارهای خود را در این هفته باید تغییر دهیم ؟

13. پنج نفری که بتوانید این مطلب را به آنها بگویید چه کسانی هستند؟

14. این هفته چه نیازهایی را می توانیم در جامعه برطرف کنیم؟